
جمعه، بهمن ۱۱، ۱۳۸۷
پور جبار
روایتگری در داستان
یكی از نكات كلیدی در مبحث داستان، بحث روایت است. شناخت روایت هم به ما كمك میكند داستان را بهتر بشناسیم و هم كمك میكند بهتر داستان بنویسیم. بحث روایت البته بحث طول و درازی است، اما سعی میكنیم اینجا تا حدی دربارهی تعریف آن و دیدگاههایی كه دربارهاش هست، صحبت كنیم. اكثر روایتشناسان، روایت را متنی میدانند كه قصهای را بیان میكند و یك قصهگو (راوی) دارد. ژرار ژنت، منتقد فرانسوی، روایت را گونهای گزینش عناصر و ایجاد نظم همنشینی در طرح میداند قبل از پرداختن به مبحث روایتشناسی، خوب است ابتدا گونههای مختلف راوی را مرور كنیم:
1ـ راوی دانای كل كه چهار شكل دارد: الف ـ نویسندهی دانای كل: در این شكل روایت كه قدیمیترین شكل آن است و معمولاً در قصههای قدیمی، مثل هزار و یك شب پیدا میشود، راوی نویسندهی داستان است و بر همهچیز آگاهی دارد. در این شكل از روایت افعال معمولاًبه صورت ماضی میآید؛ ب ـ راوی دانای كل خنثی: در این شكل روایت، نویسنده مستقیماً درگیر نیست و من دوم او (كه او هم دانای كل و كلینگر است) روایتگر است؛ ج ـ راوی دانای كل چندگانهی محدود: در این شكل، راوی به كل ناپیداست و از ذهنیت شخصیت داستان روایتگری میكند. رمان «خانم دالووی» از ویرجینیا ولف، دارای چنین روایتی است؛ د ـ راوی دانای كلّ محدود: در این روایت، ما فقط ذهن یك راوی (معمولاً یكی از قهرمانان) را پیش رو داریم و محدود بودن آن به این دلیل است كه داستان فقط از دید یك شخصیت دیده میشود.
2ـ شكلهای مختلف «من»: الف ـ منِ دوم نویسنده: این من، یا دانای كل است یا منی با دیدگاه محدود. همیشه حضوری سایهوار دارد و به خواننده نمیگوید كه نویسنده است و گاه فقط از طریق برخی قراین میشود به ماهیت او پی برد؛ ب ـ منِ ناظر: در این شیوه، «من» فقط قسمتی را كه شاهد بوده روایت میكند. او بیطرف است و ناظری بیش نیست و نمیتواند به ذهن آدمها دسترسی بیابد؛ ج ـ منِ قهرمان: در اینجا راوی دیگر فقط ناظر نیست، بلكه خود یكی از كاراكترهای داستان میشود و ممكن است داستان را از زاویهی درونی خود نگاه كند.
3ـ شكلهای مختلف سوم شخص:
الف ـ سوم شخص عینی: این راوی همان منِ دوم نویسنده است كه به صورت سوم شخص درآمده و سعی میكند هرچه را كه میبیند، بیطرف گزارش كند؛ ب ـ چشم دوربین (برشی از زندگی): زاویه دید در این روش نزدیك است، ولی انگار خواننده از توی دوربین دارد صحنه را نگاه میكند؛ كارهای ارنست همینگوی به این شكل از روایت نزدیك است.
نظریههای روایت:
حال كه با گونههای راوی آشنا شدیم، میرویم سر اصل روایت. روایت چند ویژگی دارد: 1ـ مصنوعی بودن: تفاوت روایت با زبان طبیعی و روزمره (مثلاً گفتوگوی دو نفر در صف اتوبوس) در این است كه روایت از قبل دارای طرح و برنامهای است و طبق آن طرح ساخته میشود؛ 2ـ تكراری بودن: این تكراری بودن به این معناست كه چیزهایی كه ما در داستان میخوانیم، در داستانها و یا قصههایی كه قبلاً خواندهایم، تكرار شده و فضاسازی و شخصیتهای داستان هم برایمان آشناست؛ 3ـ سیر مشخص روایت: هر روایت از جایی شروع میشود و به جایی ختم میشود؛ 4ـ هر روایتی یك راوی و یا قصهگو دارد؛ 5ـ در هر روایت با نوعی جابهجایی روبهرو هستیم، به این معنا كه روایت سلسلهای از حوادث نیست كه پشت سر هم قطار شده باشند، بلكه راوی (نویسنده) میتواند حادثهای را جابهجا كند یا دست به تركیبهای تازهای بزند و یا سیر زمانی وقایع را عوض كند.
مقاله :نوشتن انشاهای خلاق
نویسنده : افسانه علی پاشازاده
گروه هـای آمـوزش عمومـی بخـش بوستـان و گلستـان
انشاء به معنی ایجاد کردن،پرورش دادن،ابداع و خلق کردن است و آنچه را که امروزه فن انشاء گفته میشود از نخستین معنای آن(ایجاد)گرفته شده است. انشاء به معنی نظم دادن به فکر به معنی ایجاد کلام و سخن و نگارش آن است.
معادل فارسی انشاء دبیری است که به معنی منشیگری و کتابت میباشد.در اصطلاح ادبیات انشاء عبارت از نگارش جملات و عباراتی است که افکار نویسنده را به صورتی روشن و زیبا بیان کند که خواننده آنها را به سهولت بفهمد و برایش خوشایند و مطلوب باشد.
هدفهای آموزش انشا
1)دانشآموزان بتوانند آنچه را که میاندیشند و میخوانند به دیگری بگویند و بنویسند.
2)دانشآموزانی که تخیل قوی و استعدادی بیشتر در نویسندگی دارند بشناسیم و در مسیری صحیح هدایت کنیم.
3)پرورش قوه استدلال،تفکر و دقت دانشآموزان و وادار کردن آنها به درست دیدن و شنیدن،سپس دیده و شنیده خود را به طرز ساده و روشن بیان کردن و نوشتن است.
روش آموزش انشا
زمینه یادگیری انشاء مانند کودکی میماند برای سخن گفتن،غذا خوردن،راه رفتن از ساده به مشکل نیاز به کمک بسیار ما دارد این دانشآموز و یا نوآموز برای اینکه بهتر بنویسد و بهتر بیان کند و مطالب را آنچه که هست بازگو کند نیاز به کمک و راهنمایی و هدایت ما دارد.
*پایه نوشتن صحیح و مستقل از همان کلاسهای اولیه گذاشته میشود.دانشآموزان از سال اول تحصیل میآموزند که چگونه منظور خود را درست بیان کنند در کلاس دوم علاوه بر جملهسازی و تکمیل جملههای ناقص،با کلمههای آشنا جواب سؤالات را به صورت کتبی مینویسند و از کلاس سوم نوشتن انشاء عملاً آغاز میگردد و دانشآموزان ابتدا برای هر انشاء طرحریزی مینمایند و این طراحی در مرحله اول به طور شفاهی انجام میگیرد و بعد به صورت کتبی درمیآید.
*برای دانشآموزان انشاء آموزگاران باید دانشآموزان را هدایت و راهنمایی کنند که شاگردان نظم فکری داشته و در مشاهدات خود دقیق باشند،درست بیندیشند،خوب بیان کنند و به قاعده بنویسند.
تنها دادن موضوع برای نوشتن انشاء کافی نیست دانشآموزان لازم است که بیاموزند که قبلاً فکر کنند و ریزهکاریها را دقیق مشاهده نمایند و پس از آنکه فکر و مایهای برای نوشتن پیدا کردند ما به کارگیری اصول نگارشی را که از آموزگار خود فرا گرفتهاند شروع به نوشتن انشاء نمایند.
*یکی از شرایط نوشتن انشاء تسلط و مهارت یافتن در خواندن است برای این کار یکی از بهترین روشها جمع کردن کتاب داستان دانشآموزان و دادن کتابها به دانشآموزان که آن کتابها را نخواندهاند و به همین ترتیب تا همه دانشآموزان در مدت یکی دو هفته متوالی بتوانند تمامی کتاب داستانها را بخوانند و خلاصهی آن را در دفتر خود بنویسند.گاهی اوقات نوآموز نمیتواند فکر خود را روی موضوعی متمرکز کند و یا مایه ذهنی لازم و کافی در آن زمینه ندارد.در این صورت معلم میتواند معانی و مفاهیم را به او القاء کند و شاگرد به آن معانی لباس مناسب بپوشاند و به صورت مکتوب درآورد.
یک تذکر مهم در نوشتن انشا
دانشآموزان باید بدانند همانطوری که در صحبت کردن نباید از موضوع خارج شد بیمورد سخن گفت و یا زیاد حرف زد،در نوشتن هم باید از حاشیهرویهای بیموقع و آوردن جملههای پرلفظ و بیمعنی خودداری کرد.امروزه نوشتهای پسندیده است که دارای جملههای کوتاه و رعایت مساوات در کلام باشد.
*در نوشتن انشاء باید از بازی داستانسازی نیز استفاده کرد داستانهای نیمه تمام که دانشآموز باید ادامه داستان را خود از فکر و ذهن خود بسازد و یا این روش را به صورت بازی دربیاوریم یکی از دانشآموزان داستانی را شروع میکند و پس از گفتن یکی دو جمله نوبت به دانشآموز دیگر میرسد که دنبالهی داستان را بگوید همینطور تا آخر،تا داستان تمام شود در این بازی علاوه بر تقویت سرعت انتقال و تخیل اطفال،قدرت حفظ،رشته منطقی کلام نیز در آنها پرورش مییابد.
*در درس انشاء به رغبت و علاقه دانشآموزان و مفید بودن آنچه آموخته میشود باید توجه بیشتری داشت داشتن روزنامه دیواری،تهیه لوحههای مختلف کمک مؤثری به انشاء دانشآموزان میکند،چون موضوعات توصیفی با محسوسات و مشاهدات و تجربههای کودکان بستگی پیدا میکند با علاقه و رغبت بیشتری مینویسند.
محل مناسب نوشتن انشا(کلاس یا منزل)
معلمینی که تنها به تعیین موضوع انشاء بسنده میکنند و از دانشآموزان میخواهند که در منزل انشاء بنویسند و در جلسه بعد در کلاس بخوانند و مجدداً موضوعی دیگر برای جلسه آینده معین میکنند باعث می شوند که تعدادی از دانشآموزان از اولیای خود کمک بگیرند و تعدادی اصلاً ننویسند و یا تنها به نوشتن چند جمله تکراری و بیسر و ته اکتفا کنند.
بهترین راهحل برای نوشتن انشاء ابتدا هر درسی که داده میشود معلم باید هم خانواده و مخالف و هم معنی کلماتی که در آن درس وجود دارد برای دانشآموزان یاد بدهد بعد از چند درس دانشآموز دیگر مثل قبل از معلم تقلید نمیکند بلکه جلوتر از معلم این کلمات را پیدا کرده و سعی در یادگیری این کلمات میشود و این کار به صورت بازی درمیآید.بعد از چند جلسه بعضی از کلمات هر درس را مشخص کرده و به صورت جمله در کلاس مینویسند و برای بقیه دانشآموزان آنها را میخوانند و یا احیاناً در پای تخته مینویسند تا با کلمات و جملات بیشتری آشنا بشوند در جلسات بعدی موضوعی به دانشآموز گفته میشود که در کلاس در مورد آن موضوع فقط به صورت جملههای کوتاه بنویسند و بعد از چهار ماه به دانشآموز کلمه انشاء را بیان میکنیم و در مورد انشاء بیشتر صحبت میکنیم و نکاتی که در مورد موضوعی خاص مربوط میشود مشخص میکنیم و به نوشتههای جملهسازی خود نظمی منطقی داده و به صورت یک نوشته کامل درمیآوریم و مطالب دانشآموزان باید در قالب جملات کوتاه و کامل در مورد آن موضوع بیان شود.
*در کلاسهای چهارم و پنجم شاگردان را به استفاده از تشبیهات زیبا تشویق میکنیم.در کلاس اول و دوم انشاء شامل جملهنویسی درباره کلمه یا تصویر میباشد و گاه کامل کردن جمله و انشاء از کلاس سوم شروع میشود.دانشآموزانی که نمیتوانند انشاء را بنویسند و نمیدانند چگونه شروع کنند معلم میتواند به آنها کمک کند تا در کار نوشتن راه بیفتند که برای موضوع تعدادی سؤال به آنها بدهد تا پاسخ به آن سؤالات مطلب نوشتهی ایشان باشد در نوشته باید قواعد درستنویسی رعایت گردد.هر مطلب انشاء را در بند یا پاراگرافی جداگانه بنویسند خوب است اگر نوشته یا ابیات مناسب و یا ضربالمثل همراه باشد.
موضوع انشا
وظیفه معلم در درجه اول انتخاب موضوعی مناسب کلاس برای انشاء است در کلاسهای پایینتر بسیار ساده و آسان است ولی رفته رفته موضوعها پیچیدهتر میشود.
سادهترین موضوع،انشایی است که زیاد احتیاج به تفکر و تعقل نباشد مثل یک توصیف کلاس،در این حالت شاگرد آنچه را که به چشم خود میبیند به صورت جملات کوتاه به روی کاغذ میآورد.اگر این موضوع برای بعضی از دانشآموزان مشکل بود و ندانستند که از کجا و به چه ترتیب شروع کنند معلم میتواند با توصیف شفاهی آنها را راهنمایی کنند تا بتوانند بنویسند .
موضوع دوم:
تبدیل شعر به نثر است که به زبانی ساده و به زبان امروزی نوشته شود که در کلاس سوم به دانشآموزان داده میشود.
موضوع سوم:موضوعات اجتماعی مثل وظیفه پلیس و خیابان که علاوه بر چشم بینا،به قوه فکر و استدلال نیاز هست در پایه چهارم به دانشآموزان گفته میشود.
کمکم باید از محسوسات کاست و به محتویات افزود و از موضوعهای اجتماعی به سوی موضوعهای اخلاقی رفت و به تدریج آنها را به اندیشیدن و مدد گرفتن از تجمل واداشت البته مسایل اخلاقی و آنگونه که خود احساس کردهاند مینویسند که در اوایل کلاس پنجم به دانشآموزان گفته میشود.
در اواخر کلاس پنجم موضوعات ادبی فلسفی و موضوعهای جامعه مانند قصهنویسی و رماننویسی به دانشآموز گفته میشود اما نگارش این موضوعهای جامع،کار هر شاگردی نیست،علاوه بر آموختن فنون نگارش و تعقل و استدلال و توصیف،استعدادی خاص میخواهد.
در پایه سوم خلاصهنویسی که میتوان یک درس یا متنی را به صورت خلاصه بنویسند گاهی میتوان یک تصویر یا سلسله تصاویر موضوع انشاء قرار داد و از شاگردان خواست که در مورد این تصاویر مطلب بنویسند.
نکات بهداشتی را از کودکان بخواهیم مثل(چرا مسواک میزنید؟)
در پایه سوم به دانشآموز یادآور میشویم که بهتر است نوشته خود را با یک جمله بهتر تمام کنیم و اگر دانشآموزان مطالب جالبی بیان کرده اما جملههای او ناصحیح است میتوانیم تذکر لازم را در پایین صفحه بنویسیم و به فکر و اندیشه او نمره بدهیم.
یک نکته مهم
در تمامی پایهها برای این که دانشآموزان با نوشتن بیشتر آشنا بشوند باید به کتاب بنویسیم بیشتر اهمیت بدهیم چون تمامی نکاتی که در بنویسیم وجود دارد علائم و نشانههایی هستند که در نوشتن انشاء به ما کمک میکنند و به تک تک تمرینات اهمیت داده و به دانشآموزان یاد دهیم.مثل موضوعهایی در مورد رعایت علائم دستوری در نوشتن.
در جمله و انشا علامتگذاری باید مراعات شود.
نقطه(.)در پایان جملههای کامل به کار میرود.
دو نقطه(:) علامت نقل قول است و گفته دیگران را در گیومه میگذاریم.
(؟)علامت سؤال در پرانتز نویسنده راجعبه آن صحبت شک و تردید دارد.
(!)در آخر جملات عاطفی مثل بهبه! آفرین!
هر جا وَ بگذاریم نیازی به ویرگول نداریم.
؟در آخر جملههای کامل به صورت پرسشی نوشته شود.
و علامتهای دیگری که در پایههای مختلف به دانشآموز گفته میشود تا نوشتهی آنها کاملتر شود.
نکات مهم در نوشتن انشا
*در مورد کلمهی ایجاز(مختصرگویی) را بیشتر توضیح دهیم باید مختصر نوشتن را در نوشته مراعات کنیم و کلمهها و جملههای زائد را حذف کنیم و به درازا کشیدن کلام یا به کار بردن کلمات زائد خودداری کنیم و علامتگذاری را در نوشته مراعات کنیم.
وجود مقدمه در نتیجهگیری در تمامی انشاءها الزامی نیست.
کلمات را در نوشتن خود به صورت کتابی به کار ببریم و از نوشتن به صورت محاورهای و شکسته خودداری بکنیم.
انواع انشا
1)توصیفی یا وصفی:
سادهترین نوع انشاء است دانشآموز چیزهایی را که در اطراف خود میبیند یا میشنود یا احساس میکند وصف و تعریف مینماید.
2)گزارشنویسی:
برخی گزارشنویسی را نوعی انشای نقلی به حساب میآورند.
وقتی دانشآموزان به گردش علمی میروند معلم میتواند از آنها بخواهد که گزارش از آن روز تهیه کند.غالباً برای تهیه گزارش نیاز به تحقیق،سؤال و جستجو میباشد.
3)انشای نقلی:برای بیان سرگذشت خود یا دیگران به کار میرود یا معلم میتواند برای آموزش انشای نقلی تمرینات زیر را انجام دهد داستانگویی،نوشتن خلاصه متن خوانده شده نوشتن خلاصه کارهایی که در زمان معینی انجام شد مثلاً روز جمعه چه کار کرده.
4)برگرداندن شعر به زبان ساده و نثر امروز:
معلم میتواند شعرهای مناسبی را از کتاب فارسی یا خارج از کتاب به دانشآموزان داده و بخواهد که اشعار را به نثر ساده امروز بنویسند شاگردان باید توجه کنند در این نوع نوشته از حاشیه رفتن خودداری کنند و تنها مفهوم را به زبان ساده و گویا و کوتاه بنویسند.
5)انشای تخیلی:محصول ذهن و ساخته و پرداخته افکار دانشآموز است و غالباً اساس خارجی ندارد این نوع انشاء فرصتی است برای شناخت افکار دانشآموز و گرایشات درونی او که در چه دنیایی و آرزوهای درست و غلط او چگونه است.معلم میتواند شروع داستانی را بگوید و دانشآموزان آن را تمام کنند یا از شاگردان بخواهیم قلم،کاغذ،دفتر یا تخته سیاه و سرگذشت اشیاء را بیان کند.
6)خلاصهنویسی:موجب پرورش قدرت نویسندگی و گسترش از کودکان میشود و آنها را آماده میکند که در موقع لزوم بخوانند اصل مقصود یک درسی یا یک مقاله را استخراج نمایند.
7)نامهنگاری:نامه بیان کتبی موضوعی است برای مخاطبی که حضور ندارد نامهای را که ما مینویسیم معرف شخصیت فرهنگ،ادب و ذوق و سلیقه ماست و باید همان اثر را در مخاطب بگذارد که شخصیت خود ما میگذارد.
8)انواع نامه:
نامههای خصوصی-نامههای رسمی و اداری
داشتن حاشیه سفید نامهها الزامی است حاشیه سمت راست بیشتر از سمت چپ است.
در نامههای اداری گذاشتن تاریخ در بالا گوشه سمت چپ لازم است.
نامههای خصوصی باید ساده و بیانکننده روح صمیمیت و یکرنگی باشد.اما در نامههای اداری جنبه رسمی بودم مراعات میشود و نامههای اداری نباید خودمانی نوشته شود.
برای نوشتن نامه نباید از مداد استفاده کنند.
نامههای اداری یا رسمی را میتوان تایپ کرد اما اگر نامه دوستانه را تایپ کنیم نشانه بیصمیمیتی ما نسبت به گیرنده نامه خواهد بود.
قواعد علامتگذاری:
علامتگذاری در نامه مانند هر نوشته دیگری رعایت می شود.
کلماتی را در نوشته خود به کار بریم که معنی آنها را میدانیم و اگر معنی کلمهای را نمیدانیم بهتر است به فرهنگ لغات مراجعه کنیم و غلط املایی در نوشته نداشته باشیم.اگر برای کسی نامه مینویسیم لازم است نشانی ما را داشته باشد.نشانی در زیر متن نامه بنویسیم.در نامه اداری نام و نام خانوادگی و امضا الزامی است.
ارکان یک نامه
هر نامه شامل چهار بخش اصلی است:
1)عنوان
2)شروع نامه
3)متن نامه
4)عبارت پایان نامه
نامه اداری حاشیه سفید در سمت راست در نامه اداری گاه اسم دقیق اداره یا سازمان و گاه رئیس که اداره را مخاطب قرار میدهند.
مثال:ریاست محترم اداره آموزش و پرورش متن نامه اداری کوتاه و ساده باشد.ذکر مطالب اضافی خودداری گردد.
مشخصات موضوعات انشاء در دوره ابتدایی
1)داشتن علاقه
2)داشتن اطلاعات
3)محدود و معین بودن موضوع انشاء
4)موضوعات باید مربوط به محیط زندگی و مسائل روز باشد.
5)وصف یک تصویر
6)چند کلمه که معانی آنها به هم نزدیک است.
تهیه و تنظیم طرح انشا
قدمهایی که در مراحل اولیه برای تنظیم طرح و نوشتن انشاء برداشته می شود:
1)انتخاب موضوع
2)یادداشت نکتههای مختلف درباره آن
3)دستهبندی نکات
4)منظم کردن مطالب به ترتیب منطقی
5)صحبت کردن
6)نوشتن انشا
مشکلات نوشتن انشاء در دوره ابتدایی
1)عدم داشتن مطلب
2)عدم توسعه کتابخانه دبستان و کلاس
3)عدم شرکت دادن بچهها در مجالس عمومی،سخنرانی،نماز جمعه،گردشها و بادیدهای علمی سطح آگاهی آنها را کاهش میدهد.
4)عدم فراهم نکردن زمینههای مساعد و واقعی برای اجبار یافتن به نوشتن مانند شرکت در تهیه روزنامهدیواری،نوشتن نامه و دادن پیام کتبی به خانواده
5)عدم گنجینه لغات کودکان
6)عدم آموختن کلمات هم خانواده،متشابه و متضاد و افزایش لغات آنها
7)عدم آشنایی به سبک و الگوی خاص که بهترین نمونه همان متون دروس کتابهای فارسی است.
8)عدم تطابق موضوع انشاء با سن و فهم و علاقه کودکان
9)عدم توانایی در ترکیب کلمات و بیان احساس فکر
10)عدم آشنایی دانشآموز با چگونگی شروع انشاء
*معیارهای تصحیح انشاء در دوره ابتدایی
1)آیا دانشآموز اندیشه و مطلب خاصی برای نوشتن داشته است؟
2)آیا بیان مطلب با جملات روشن و درست انجام گرفته و انشاء از غلطهای املایی و دستوری خالی است؟
3)آیا برای بیان مطلب با جملات روشن و درست انجام گرفته و انشاء از غلطهای املایی و دستوری خالی است؟
4)هر مطلبی با توجه به اهمیت آن در جای خود قرار گرفته و از تکرار مطالب خودداری شده است؟
5)آیا علائم نقطهگذاری رعایت شده؟
6)آیا زیبایی و لطافت در انشاء وجود دارد؟
به هر حال هر معلمی با توجه به روشی که خود در نظر دارد انشاء را تصحیح میکند ولی یک راه خوب و مناسب که تلفیقی از روشهای مختلف است.
آموزگار قبلاً خود انشاها را بخواند یادآوریها و نکات لازم را در حاشیه هر انشاء تذکر دهد.نکات خوب و مثبت را در انشاها علامتگذاری کند و استخراج نماید و همچنین نقاط ضعف انشاها را معین کند.در ساعت انشاء قبل از این که انشاها خوانده شود راجع به نکات مثبت و منفی انشاها توضیح دهد(بدون این که نام کسی را ذکر کند)و دانشآموزی جنبههای مثبت را بر روی تختهی کلاس یادداشت کند و دانشآموزانی که نمره آنها از حد معینی کمتر شده موظف شوند که یک بار دیگر آن انشاء را بنویسند و عبارتهای مورد تأیید معلم را که در روی تخته کلاس نوشته شده در انشاهای خود بیاورند.منابع:روش تدریس فارسی مقطع ابتدایی
مأخذ:سخنان ارائه شده از استاد دانشگاه و تجربیات خودم در کلاس درس
فوت و فن نویسندگی از زبان چند رمان نویس مشهور
قدرت مشاهده ی خودتان رااز دنیای دوروبر، تقویت کنید. یاد بگیرید درست ببینید و چیزهایی را ببنید که دیگران نمی بیند ضمناً این را هم بدانید که برای نویسنده شدن هیچ گاه دیر نیست
دیان دی
نویسنده رمان «قطار مرگ به طرف بوستون»
چیزی را بنویسید که خودتان دوست دارید بخوانیدش. بعد هم واقع گرا باشید؛ نویسندگی تجارت راحت و پرسودی نیست اولاً باید به تنهایی انجامش داد، ثانیاً نیاز به کار سخت و طاقت فرسا دارد، ثالثاً بازده سریعی ندارد؛ یعنی برای دیدن بازدهی اثرتان باید مدت طولانی منتظر باشید وای! از فکر این نکته تنم می لرزد که برای رسیدن به پول چقدر باید منتظر بمانید.
خب با وجود این مسائل شاید خیلی ها نتوانند این واقعیت های تلخ را درباره ی چنین شغل بی رحم و خشنی تحمل کنند. از طرف دیگر، دلایل خوبی هم برای سرکردن با رؤیای نویسندگی وجود دارد و آن این است که وقتی اولین رمانتان را نوشتید جدا از این که فروش خوبی کرده باشد یا نه و صرف نظر از این که مورد توجه ناشران قرار گرفته باشید اگر دیدید نمی توانید کتاب بعدی را ننویسید مطمئن باشید که یک نویسنده واقعی شده اید چون در آن صورت کتاب بعدی شما تبدیل می شود به کتابهای بعدی و بعدی اگر آدمی باشید که حس کنید زندگی بدون حضور شخصیت ها و طرح ها داستان در ذهنتان خالی و بی مفهوم است و بدانید نویسنده ای واقعی هستید.
مایو بینچجی
نویسنده رمان «کلاس بعدازظهر» و «عروسی نقره ای»
نویسنده رمان «خدایا تو آن جایی؟ من مارگارت هستم»!
به هیچ کس اجازه ندهید نا امیدتان کند.
آندره دوبوس
نویسنده رمان «خانه مدوشن»
برای داستان هایی که می نویسید طرح کلی نریزید؛ یعنی اتفاقات داستانی را از قبل طراحی نکنید شخصاً معتقدم نوشتن ما را وارد دنیایی پر رمز و راز و ناشناخته می کند باید به ضمیر ناخودآگاهتان اعتماد کنید باید به شخصیتهای داستان اعتماد کنید تا خودشان داستان را به جایی که می رود ، هدایت کنید.
سوزان فیشر استیپلز
نویسنده رمان «شهربانو»
یاد بگیرید ذوق و قریحه ی خودتان را بشناسید و آن را بالفعل کنید نگاه کنید که چطور وقتی دارید حرف می زنید یکهو در ذهنتان دنبال کلمه ی خاصی می گردید و آن قدر من و من می کنید تا به یادتان بیاد! همین طور، دنبال یافتن استعدادتان باشید؛ یعنی بگردید تا بفهمید در کدام زمینه در رشته های ادبی ذوق دارید بعد برای بالفعل کردن این ذوق و استعداد سخت کار کنید.
نورا رابرتز
نویسنده رمان «آسمان و زمین»
اولین اصل در نویسندگی این است که چیزی را بنویسید که دلتان می خواهد آن را بخوانید و لذت ببرید، اگر چیزی که می نویسید برای خودتان جالب نباشد و سرگرمتان نکند قطعاً برای هیچ کس دیگر جالب و سرگرم کننده نیست.
باربارا همبلی
نویسنده ی رمان «شیکاگو 2000»
از بازنویسی یا به عبارت دیگر «دوباره نوشتن» نترسید کارتان را به کسی که به قضاوتش اعتماد دارید بسپارید تا بخواند؛ سپس بپرسید که او را تحت تأثیر قرار می دهد یا نه.
توصیه دیگر من این است که چیزهایی که می نویسید، راجع به زندگی آدمهای دور و برتان باشد وقتتان را صرف ساختن دنیای کاملاً خالی و پوچ یا تاریخ ها فراموش شده نکنید.
جوانا ترولوپ
نویسنده رمان «بچه مردم» و «بهترین دوستان»
قدرت مشاهده ی خودتان رااز دنیای دوروبر، تقویت کنید. یاد بگیرید درست ببینید و چیزهایی را ببنید که دیگران نمی بیند ضمناً این را هم بدانید که برای نویسنده شدن هیچ گاه دیر نیست.
بیلی لتز
نویسنده رمان و «آنجا که دل گرفتار است»
نوشتن را بی وقفه ادامه دهید، به نشست ها و سمینارهای نویسندگان بروید اصلاً حدسش را نمی توانید بزنید که ممکن است در آنجا با چه کسانی آشنا شوید و چه چیزهایی یاد بگیرید شاید این کار روش خیلی خوبی برای پیدا کردن ناشر هم باشد.
لوریس لوری
نویسنده رمان «این دوروبرها می بینمت سام»
من همیشه به نویسندگان جوان توصیه می کنم خوب خواندن بهترین و شاید تنها راه برای خوب نوشتن است.
سایمون زلیچ
نویسنده رمان «اعترافات جک استراو»
می خواهید نویسنده ی موفقی شوید؟ بخوانید! با بقیه نویسندگان و همین طور با کتابخوان های حرفه ای دوستی برقرار کنید و از آن ها بپرسید چه کتابهایی می خوانند بگذارید تحت تأثیر کتابهایی که می خوانید قرار بگیرند و با هر تأثیر پیشرفت کنید.
یک راه خوب برای پیش رفت کردن دریافتن سبک و صدای خاص خودتان نوشتن یادداشتهای روزانه است من بیست و پنج سال است که این کار را انجام می دهم و حال بانگاه کردن به سبک آن یادداشتها می فهمم در هر مقطع چه کتابی خوانده ام اما آهسته آهسته شروع کردم به نوشتن شیوه ای که کاملاً مال خودم بود و این کار بدون شک قصه هایم را دقیق تر و هشیارانه تر کرده باشم .
این هم آخرین نکته؛ نویسنده کسی نیست که کتاب چاپ می کند، کسی است که همیشه می نویسید.
فای کلرمن
نویسنده رمان هایی «شیر و عسل» «مزاحم»
به نویسندگان و علاقمندان می گویم ،بنویسید! بنویسید! بنویسید! همان طور که می گویم بخوانید! بخوانید! بخوانید!»
نه فقط کتاب های داستانی را بلکه کتاب غیرداستانی هم بخوانید هیچ وقت نمی شود به قدر کافی معلومات کسب کرد بیرون از دنیای داستان، قصه های واقعی فراوانی وجود دارد کاش وقت برای خواندشان وجود داشت.
کریستوفر بالکی
نویسنده رمان «به خاطر سیگار، متشکرم»
اوایل گزارش نویسی و مقاله نویسی را تجربه کنید، تأثیرش خیلی زیاد است زبان را خوب یاد بگیرید و چنان که استاد بزرگم ویلیام زینر همیشه می گفت: «هر کلمه ای زایدی را که توانستید از متن حذف کنید، از خدا تشکر کنید.»
بث گاچیون
نویسنده «دختران امروزی»
باید نکته مهمی به شما بگویم؛ اگر ذاتاً آدمی نیستید که بتواند مدت های طولانی در تنهایی به سر ببرید و تحمل بی پولی را هم ندارید آن وقت باید بدانید که نویسندگی، کاری نیست که به درد شما بخورد.
لوری هالس آندرس
نویسنده «بچه ی خجالتی» و «بگو خداحافظ»
هر چیزی که به دستتان می رسد بخوانید با معلم های ادبیات و استادهای کلاس قصه نویسی تان آن خیلی بیشتر از چیزی که فکر می کنید می دانند از کسانی نباشید که فقط از نویسنده شدن حرف می زنند واقعاً نویسنده بشوید! عجله کنید چیزی بنویسید و هرگز مأیوس نشوید. هرگز! هرگز! هرگز! -
نقل از تبیان
|+|
یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
یادم باشد که روز و روزگار خوش است
وتنها دل ما دل نیست
یادم باشد جواب کین را با کمتر از مهر و جواب دو رنگی را با کمتر از صداقت ندهم
یادم باشد باید در برابر فریادها سکوت کنم و برای سیاهی ها نور بپاشم
یادم باشد از چشمه درسِِ خروش بگیرم و از آسمان درسِ پـاک زیستن
یادم باشد سنگ خیلی تنهاست ...
یادم باشد باید با سنگ هم لطیف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند
یادم باشد برای درس گرفتن و درس دادن به دنیا آمده ام .... نه برای تکرار اشتباهات گذشتگان
یادم باشد زندگی را دوست دارم
یادم باشد هر گاه ارزش زندگی یادم رفت در چشمان حیوان بی زبانی که به سوی قربانگاه می رود زل بزنم تا به مفهوم بودن پی ببرم
یادم باشد می توان با گوش سپردن به آواز شبانه ی دوره گردی که از سازش عشق می بارد به اسرار عشق پی برد و زنده شد
یادم باشد معجزه قاصدکها را باور داشته باشم
یادم باشد گره تنهایی و دلتنگی هر کس فقط به دست دل خودش باز می شود
یادم باشد هیچگاه لرزیدن دلم را پنهان نکنم تا تنها نمانم
یادم باشد هیچگاه از راستی نترسم و نترسانم
یادم باشد از بچه ها میتوان خیلی چیزها آموخت
یادم باشد پاکی کودکیم را از دست ندهم
یادم باشد زمان بهترین استاد است
یادم باشد قبل از هر کار با انگشت به پیشانیم بزنم تا بعدا با مشت برفرقم نکوبم
یادم باشد با کسی انقدر صمیمی نشوم شاید روزی دشمنم شود
یادم باشد با کسی دشمنی نکنم شاید روزی دوستم شود
یادم باشد قلب کسی را نشکنم
یادم باشد زندگی ارزش غصه خوردن ندارد
یادم باشد پلهای پشت سرم را ویران نکنم
یادم باشد امید کسی را از او نگیرم شاید تنها چیزیست که دارد
یادم باشد که عشق کیمیای زندگیست
یادم باشد که ادمها همه ارزشمند اند و همه می توانند مهربان و دلسوز باشند
یادم باشد زنده ام و اشرف مخلوقات
+
نوشته شده در دوشنبه هفتم بهمن 1387ساعت 17:19 توسط پور جبار | نظر بدهيد |
امسال زمستان تا بحال خود را نشان نداده است و بارندگي خيلي كم است خداوند خودش كمك كند مقاله :نوشتن انشاهای خلاق
نویسنده : افسانه علی پاشازاده
گروه هـای آمـوزش عمومـی بخـش بوستـان و گلستـان
انشاء به معنی ایجاد کردن،پرورش دادن،ابداع و خلق کردن است و آنچه را که امروزه فن انشاء گفته میشود از نخستین معنای آن(ایجاد)گرفته شده است. انشاء به معنی نظم دادن به فکر به معنی ایجاد کلام و سخن و نگارش آن است.
معادل فارسی انشاء دبیری است که به معنی منشیگری و کتابت میباشد.در اصطلاح ادبیات انشاء عبارت از نگارش جملات و عباراتی است که افکار نویسنده را به صورتی روشن و زیبا بیان کند که خواننده آنها را به سهولت بفهمد و برایش خوشایند و مطلوب باشد.
هدفهای آموزش انشا
1)دانشآموزان بتوانند آنچه را که میاندیشند و میخوانند به دیگری بگویند و بنویسند.
2)دانشآموزانی که تخیل قوی و استعدادی بیشتر در نویسندگی دارند بشناسیم و در مسیری صحیح هدایت کنیم.
3)پرورش قوه استدلال،تفکر و دقت دانشآموزان و وادار کردن آنها به درست دیدن و شنیدن،سپس دیده و شنیده خود را به طرز ساده و روشن بیان کردن و نوشتن است.
روش آموزش انشا
زمینه یادگیری انشاء مانند کودکی میماند برای سخن گفتن،غذا خوردن،راه رفتن از ساده به مشکل نیاز به کمک بسیار ما دارد این دانشآموز و یا نوآموز برای اینکه بهتر بنویسد و بهتر بیان کند و مطالب را آنچه که هست بازگو کند نیاز به کمک و راهنمایی و هدایت ما دارد.
*پایه نوشتن صحیح و مستقل از همان کلاسهای اولیه گذاشته میشود.دانشآموزان از سال اول تحصیل میآموزند که چگونه منظور خود را درست بیان کنند در کلاس دوم علاوه بر جملهسازی و تکمیل جملههای ناقص،با کلمههای آشنا جواب سؤالات را به صورت کتبی مینویسند و از کلاس سوم نوشتن انشاء عملاً آغاز میگردد و دانشآموزان ابتدا برای هر انشاء طرحریزی مینمایند و این طراحی در مرحله اول به طور شفاهی انجام میگیرد و بعد به صورت کتبی درمیآید.
*برای دانشآموزان انشاء آموزگاران باید دانشآموزان را هدایت و راهنمایی کنند که شاگردان نظم فکری داشته و در مشاهدات خود دقیق باشند،درست بیندیشند،خوب بیان کنند و به قاعده بنویسند.
تنها دادن موضوع برای نوشتن انشاء کافی نیست دانشآموزان لازم است که بیاموزند که قبلاً فکر کنند و ریزهکاریها را دقیق مشاهده نمایند و پس از آنکه فکر و مایهای برای نوشتن پیدا کردند ما به کارگیری اصول نگارشی را که از آموزگار خود فرا گرفتهاند شروع به نوشتن انشاء نمایند.
*یکی از شرایط نوشتن انشاء تسلط و مهارت یافتن در خواندن است برای این کار یکی از بهترین روشها جمع کردن کتاب داستان دانشآموزان و دادن کتابها به دانشآموزان که آن کتابها را نخواندهاند و به همین ترتیب تا همه دانشآموزان در مدت یکی دو هفته متوالی بتوانند تمامی کتاب داستانها را بخوانند و خلاصهی آن را در دفتر خود بنویسند.گاهی اوقات نوآموز نمیتواند فکر خود را روی موضوعی متمرکز کند و یا مایه ذهنی لازم و کافی در آن زمینه ندارد.در این صورت معلم میتواند معانی و مفاهیم را به او القاء کند و شاگرد به آن معانی لباس مناسب بپوشاند و به صورت مکتوب درآورد.
یک تذکر مهم در نوشتن انشا
دانشآموزان باید بدانند همانطوری که در صحبت کردن نباید از موضوع خارج شد بیمورد سخن گفت و یا زیاد حرف زد،در نوشتن هم باید از حاشیهرویهای بیموقع و آوردن جملههای پرلفظ و بیمعنی خودداری کرد.امروزه نوشتهای پسندیده است که دارای جملههای کوتاه و رعایت مساوات در کلام باشد.
*در نوشتن انشاء باید از بازی داستانسازی نیز استفاده کرد داستانهای نیمه تمام که دانشآموز باید ادامه داستان را خود از فکر و ذهن خود بسازد و یا این روش را به صورت بازی دربیاوریم یکی از دانشآموزان داستانی را شروع میکند و پس از گفتن یکی دو جمله نوبت به دانشآموز دیگر میرسد که دنبالهی داستان را بگوید همینطور تا آخر،تا داستان تمام شود در این بازی علاوه بر تقویت سرعت انتقال و تخیل اطفال،قدرت حفظ،رشته منطقی کلام نیز در آنها پرورش مییابد.
*در درس انشاء به رغبت و علاقه دانشآموزان و مفید بودن آنچه آموخته میشود باید توجه بیشتری داشت داشتن روزنامه دیواری،تهیه لوحههای مختلف کمک مؤثری به انشاء دانشآموزان میکند،چون موضوعات توصیفی با محسوسات و مشاهدات و تجربههای کودکان بستگی پیدا میکند با علاقه و رغبت بیشتری مینویسند.
محل مناسب نوشتن انشا(کلاس یا منزل)
معلمینی که تنها به تعیین موضوع انشاء بسنده میکنند و از دانشآموزان میخواهند که در منزل انشاء بنویسند و در جلسه بعد در کلاس بخوانند و مجدداً موضوعی دیگر برای جلسه آینده معین میکنند باعث می شوند که تعدادی از دانشآموزان از اولیای خود کمک بگیرند و تعدادی اصلاً ننویسند و یا تنها به نوشتن چند جمله تکراری و بیسر و ته اکتفا کنند.
بهترین راهحل برای نوشتن انشاء ابتدا هر درسی که داده میشود معلم باید هم خانواده و مخالف و هم معنی کلماتی که در آن درس وجود دارد برای دانشآموزان یاد بدهد بعد از چند درس دانشآموز دیگر مثل قبل از معلم تقلید نمیکند بلکه جلوتر از معلم این کلمات را پیدا کرده و سعی در یادگیری این کلمات میشود و این کار به صورت بازی درمیآید.بعد از چند جلسه بعضی از کلمات هر درس را مشخص کرده و به صورت جمله در کلاس مینویسند و برای بقیه دانشآموزان آنها را میخوانند و یا احیاناً در پای تخته مینویسند تا با کلمات و جملات بیشتری آشنا بشوند در جلسات بعدی موضوعی به دانشآموز گفته میشود که در کلاس در مورد آن موضوع فقط به صورت جملههای کوتاه بنویسند و بعد از چهار ماه به دانشآموز کلمه انشاء را بیان میکنیم و در مورد انشاء بیشتر صحبت میکنیم و نکاتی که در مورد موضوعی خاص مربوط میشود مشخص میکنیم و به نوشتههای جملهسازی خود نظمی منطقی داده و به صورت یک نوشته کامل درمیآوریم و مطالب دانشآموزان باید در قالب جملات کوتاه و کامل در مورد آن موضوع بیان شود.
*در کلاسهای چهارم و پنجم شاگردان را به استفاده از تشبیهات زیبا تشویق میکنیم.در کلاس اول و دوم انشاء شامل جملهنویسی درباره کلمه یا تصویر میباشد و گاه کامل کردن جمله و انشاء از کلاس سوم شروع میشود.دانشآموزانی که نمیتوانند انشاء را بنویسند و نمیدانند چگونه شروع کنند معلم میتواند به آنها کمک کند تا در کار نوشتن راه بیفتند که برای موضوع تعدادی سؤال به آنها بدهد تا پاسخ به آن سؤالات مطلب نوشتهی ایشان باشد در نوشته باید قواعد درستنویسی رعایت گردد.هر مطلب انشاء را در بند یا پاراگرافی جداگانه بنویسند خوب است اگر نوشته یا ابیات مناسب و یا ضربالمثل همراه باشد.
موضوع انشا
وظیفه معلم در درجه اول انتخاب موضوعی مناسب کلاس برای انشاء است در کلاسهای پایینتر بسیار ساده و آسان است ولی رفته رفته موضوعها پیچیدهتر میشود.
سادهترین موضوع،انشایی است که زیاد احتیاج به تفکر و تعقل نباشد مثل یک توصیف کلاس،در این حالت شاگرد آنچه را که به چشم خود میبیند به صورت جملات کوتاه به روی کاغذ میآورد.اگر این موضوع برای بعضی از دانشآموزان مشکل بود و ندانستند که از کجا و به چه ترتیب شروع کنند معلم میتواند با توصیف شفاهی آنها را راهنمایی کنند تا بتوانند بنویسند .
موضوع دوم:
تبدیل شعر به نثر است که به زبانی ساده و به زبان امروزی نوشته شود که در کلاس سوم به دانشآموزان داده میشود.
موضوع سوم:موضوعات اجتماعی مثل وظیفه پلیس و خیابان که علاوه بر چشم بینا،به قوه فکر و استدلال نیاز هست در پایه چهارم به دانشآموزان گفته میشود.
کمکم باید از محسوسات کاست و به محتویات افزود و از موضوعهای اجتماعی به سوی موضوعهای اخلاقی رفت و به تدریج آنها را به اندیشیدن و مدد گرفتن از تجمل واداشت البته مسایل اخلاقی و آنگونه که خود احساس کردهاند مینویسند که در اوایل کلاس پنجم به دانشآموزان گفته میشود.
در اواخر کلاس پنجم موضوعات ادبی فلسفی و موضوعهای جامعه مانند قصهنویسی و رماننویسی به دانشآموز گفته میشود اما نگارش این موضوعهای جامع،کار هر شاگردی نیست،علاوه بر آموختن فنون نگارش و تعقل و استدلال و توصیف،استعدادی خاص میخواهد.
در پایه سوم خلاصهنویسی که میتوان یک درس یا متنی را به صورت خلاصه بنویسند گاهی میتوان یک تصویر یا سلسله تصاویر موضوع انشاء قرار داد و از شاگردان خواست که در مورد این تصاویر مطلب بنویسند.
نکات بهداشتی را از کودکان بخواهیم مثل(چرا مسواک میزنید؟)
در پایه سوم به دانشآموز یادآور میشویم که بهتر است نوشته خود را با یک جمله بهتر تمام کنیم و اگر دانشآموزان مطالب جالبی بیان کرده اما جملههای او ناصحیح است میتوانیم تذکر لازم را در پایین صفحه بنویسیم و به فکر و اندیشه او نمره بدهیم.
یک نکته مهم
در تمامی پایهها برای این که دانشآموزان با نوشتن بیشتر آشنا بشوند باید به کتاب بنویسیم بیشتر اهمیت بدهیم چون تمامی نکاتی که در بنویسیم وجود دارد علائم و نشانههایی هستند که در نوشتن انشاء به ما کمک میکنند و به تک تک تمرینات اهمیت داده و به دانشآموزان یاد دهیم.مثل موضوعهایی در مورد رعایت علائم دستوری در نوشتن.
در جمله و انشا علامتگذاری باید مراعات شود.
نقطه(.)در پایان جملههای کامل به کار میرود.
دو نقطه(:) علامت نقل قول است و گفته دیگران را در گیومه میگذاریم.
(؟)علامت سؤال در پرانتز نویسنده راجعبه آن صحبت شک و تردید دارد.
(!)در آخر جملات عاطفی مثل بهبه! آفرین!
هر جا وَ بگذاریم نیازی به ویرگول نداریم.
؟در آخر جملههای کامل به صورت پرسشی نوشته شود.
و علامتهای دیگری که در پایههای مختلف به دانشآموز گفته میشود تا نوشتهی آنها کاملتر شود.
نکات مهم در نوشتن انشا
*در مورد کلمهی ایجاز(مختصرگویی) را بیشتر توضیح دهیم باید مختصر نوشتن را در نوشته مراعات کنیم و کلمهها و جملههای زائد را حذف کنیم و به درازا کشیدن کلام یا به کار بردن کلمات زائد خودداری کنیم و علامتگذاری را در نوشته مراعات کنیم.
وجود مقدمه در نتیجهگیری در تمامی انشاءها الزامی نیست.
کلمات را در نوشتن خود به صورت کتابی به کار ببریم و از نوشتن به صورت محاورهای و شکسته خودداری بکنیم.
انواع انشا
1)توصیفی یا وصفی:
سادهترین نوع انشاء است دانشآموز چیزهایی را که در اطراف خود میبیند یا میشنود یا احساس میکند وصف و تعریف مینماید.
2)گزارشنویسی:
برخی گزارشنویسی را نوعی انشای نقلی به حساب میآورند.
وقتی دانشآموزان به گردش علمی میروند معلم میتواند از آنها بخواهد که گزارش از آن روز تهیه کند.غالباً برای تهیه گزارش نیاز به تحقیق،سؤال و جستجو میباشد.
3)انشای نقلی:برای بیان سرگذشت خود یا دیگران به کار میرود یا معلم میتواند برای آموزش انشای نقلی تمرینات زیر را انجام دهد داستانگویی،نوشتن خلاصه متن خوانده شده نوشتن خلاصه کارهایی که در زمان معینی انجام شد مثلاً روز جمعه چه کار کرده.
4)برگرداندن شعر به زبان ساده و نثر امروز:
معلم میتواند شعرهای مناسبی را از کتاب فارسی یا خارج از کتاب به دانشآموزان داده و بخواهد که اشعار را به نثر ساده امروز بنویسند شاگردان باید توجه کنند در این نوع نوشته از حاشیه رفتن خودداری کنند و تنها مفهوم را به زبان ساده و گویا و کوتاه بنویسند.
5)انشای تخیلی:محصول ذهن و ساخته و پرداخته افکار دانشآموز است و غالباً اساس خارجی ندارد این نوع انشاء فرصتی است برای شناخت افکار دانشآموز و گرایشات درونی او که در چه دنیایی و آرزوهای درست و غلط او چگونه است.معلم میتواند شروع داستانی را بگوید و دانشآموزان آن را تمام کنند یا از شاگردان بخواهیم قلم،کاغذ،دفتر یا تخته سیاه و سرگذشت اشیاء را بیان کند.
6)خلاصهنویسی:موجب پرورش قدرت نویسندگی و گسترش از کودکان میشود و آنها را آماده میکند که در موقع لزوم بخوانند اصل مقصود یک درسی یا یک مقاله را استخراج نمایند.
7)نامهنگاری:نامه بیان کتبی موضوعی است برای مخاطبی که حضور ندارد نامهای را که ما مینویسیم معرف شخصیت فرهنگ،ادب و ذوق و سلیقه ماست و باید همان اثر را در مخاطب بگذارد که شخصیت خود ما میگذارد.
8)انواع نامه:
نامههای خصوصی-نامههای رسمی و اداری
داشتن حاشیه سفید نامهها الزامی است حاشیه سمت راست بیشتر از سمت چپ است.
در نامههای اداری گذاشتن تاریخ در بالا گوشه سمت چپ لازم است.
نامههای خصوصی باید ساده و بیانکننده روح صمیمیت و یکرنگی باشد.اما در نامههای اداری جنبه رسمی بودم مراعات میشود و نامههای اداری نباید خودمانی نوشته شود.
برای نوشتن نامه نباید از مداد استفاده کنند.
نامههای اداری یا رسمی را میتوان تایپ کرد اما اگر نامه دوستانه را تایپ کنیم نشانه بیصمیمیتی ما نسبت به گیرنده نامه خواهد بود.
قواعد علامتگذاری:
علامتگذاری در نامه مانند هر نوشته دیگری رعایت می شود.
کلماتی را در نوشته خود به کار بریم که معنی آنها را میدانیم و اگر معنی کلمهای را نمیدانیم بهتر است به فرهنگ لغات مراجعه کنیم و غلط املایی در نوشته نداشته باشیم.اگر برای کسی نامه مینویسیم لازم است نشانی ما را داشته باشد.نشانی در زیر متن نامه بنویسیم.در نامه اداری نام و نام خانوادگی و امضا الزامی است.
ارکان یک نامه
هر نامه شامل چهار بخش اصلی است:
1)عنوان
2)شروع نامه
3)متن نامه
4)عبارت پایان نامه
نامه اداری حاشیه سفید در سمت راست در نامه اداری گاه اسم دقیق اداره یا سازمان و گاه رئیس که اداره را مخاطب قرار میدهند.
مثال:ریاست محترم اداره آموزش و پرورش متن نامه اداری کوتاه و ساده باشد.ذکر مطالب اضافی خودداری گردد.
مشخصات موضوعات انشاء در دوره ابتدایی
1)داشتن علاقه
2)داشتن اطلاعات
3)محدود و معین بودن موضوع انشاء
4)موضوعات باید مربوط به محیط زندگی و مسائل روز باشد.
5)وصف یک تصویر
6)چند کلمه که معانی آنها به هم نزدیک است.
تهیه و تنظیم طرح انشا
قدمهایی که در مراحل اولیه برای تنظیم طرح و نوشتن انشاء برداشته می شود:
1)انتخاب موضوع
2)یادداشت نکتههای مختلف درباره آن
3)دستهبندی نکات
4)منظم کردن مطالب به ترتیب منطقی
5)صحبت کردن
6)نوشتن انشا
مشکلات نوشتن انشاء در دوره ابتدایی
1)عدم داشتن مطلب
2)عدم توسعه کتابخانه دبستان و کلاس
3)عدم شرکت دادن بچهها در مجالس عمومی،سخنرانی،نماز جمعه،گردشها و بادیدهای علمی سطح آگاهی آنها را کاهش میدهد.
4)عدم فراهم نکردن زمینههای مساعد و واقعی برای اجبار یافتن به نوشتن مانند شرکت در تهیه روزنامهدیواری،نوشتن نامه و دادن پیام کتبی به خانواده
5)عدم گنجینه لغات کودکان
6)عدم آموختن کلمات هم خانواده،متشابه و متضاد و افزایش لغات آنها
7)عدم آشنایی به سبک و الگوی خاص که بهترین نمونه همان متون دروس کتابهای فارسی است.
8)عدم تطابق موضوع انشاء با سن و فهم و علاقه کودکان
9)عدم توانایی در ترکیب کلمات و بیان احساس فکر
10)عدم آشنایی دانشآموز با چگونگی شروع انشاء
*معیارهای تصحیح انشاء در دوره ابتدایی
1)آیا دانشآموز اندیشه و مطلب خاصی برای نوشتن داشته است؟
2)آیا بیان مطلب با جملات روشن و درست انجام گرفته و انشاء از غلطهای املایی و دستوری خالی است؟
3)آیا برای بیان مطلب با جملات روشن و درست انجام گرفته و انشاء از غلطهای املایی و دستوری خالی است؟
4)هر مطلبی با توجه به اهمیت آن در جای خود قرار گرفته و از تکرار مطالب خودداری شده است؟
5)آیا علائم نقطهگذاری رعایت شده؟
6)آیا زیبایی و لطافت در انشاء وجود دارد؟
به هر حال هر معلمی با توجه به روشی که خود در نظر دارد انشاء را تصحیح میکند ولی یک راه خوب و مناسب که تلفیقی از روشهای مختلف است.
آموزگار قبلاً خود انشاها را بخواند یادآوریها و نکات لازم را در حاشیه هر انشاء تذکر دهد.نکات خوب و مثبت را در انشاها علامتگذاری کند و استخراج نماید و همچنین نقاط ضعف انشاها را معین کند.در ساعت انشاء قبل از این که انشاها خوانده شود راجع به نکات مثبت و منفی انشاها توضیح دهد(بدون این که نام کسی را ذکر کند)و دانشآموزی جنبههای مثبت را بر روی تختهی کلاس یادداشت کند و دانشآموزانی که نمره آنها از حد معینی کمتر شده موظف شوند که یک بار دیگر آن انشاء را بنویسند و عبارتهای مورد تأیید معلم را که در روی تخته کلاس نوشته شده در انشاهای خود بیاورند.منابع:روش تدریس فارسی مقطع ابتدایی
یکشنبه، بهمن ۰۶، ۱۳۸۷
عدل
اسب درشکه اي توي جوي پهني افتاده بود و قلم دست و کاسه زانويش خرد شده بود . آشکارا ديده مي شد که استخوان قلم يک دستش از زير پوست حناييش جابه جا شده و از آن خون آمده بود . کاسه زانوي دست ديگرش به کلي از بند شده بود و فقط به چند رگ و ريشه که تا آخرين مرحله وفاداريشان را به جسم او از دست نداده بودند ، گير بود . سم يک دستش _ آن که از قلم شکسته بود _ به طرف خارج برگشته بود ؛ و نعل براق ساييده اي که به سه دانه ميخ گير بود روي آن ديده مي شد . آب جو يخ بسته بود و تنها حرارت تن اسب يخ هاي اطراف بدنش را آب کرده بود . تمام بدنش توي آب گل آلود خونيني افتاده بود . پي در پي نفس مي زد . پره هاي بينيش باز و بسته مي شد . نصف زبانش از لاي دندان هاي کليد شده اش بيرون زده بود . دور دهنش کف خون آلودي ديده مي شد . يالش به طور حزن انگيزي روي پيشانيش افتاده بود و دو سپور و يک عمله راهگذر که لباس سربازي بي سر دوشي تنش بود و کلاه خدمت بي آفتاب گردان به سر داشت ، مي خواستند آن را از جو بيرون بياورند . يکي از سپورها که به دستش حناي تندي بسته بود گفت : « من دمبشو مي گيرم و شما هر کدومتون يه پاشو بگيرين و يه هو از زمين بلندش مي کنيم . اونوخت نه اينه که حيوون طاقت درد نداره و نمي تونه دسّاشو رو زمين بذاره ، يه هو خيز ورميداره . اونوخت شماها جلدي پاشو ول دين ، منم دمبشو ول مي دم . رو سه تا پاش مي تونه بند شه ديگه . اون دسّش خيلي نشکسته . چطوره که مرغ رو دوتا پا وا مي سّه اين نمي تونه رو سه تا پا واسّه ؟ » يک آقايي که کيف چرمي قهوه اي زير بغلش بود و عينک رنگي زده بود گفت : « مگر مي شود حيوان را اين طور بيرونش آورد ؟ شماها بايد چند نفر بشيد و تمام هيکل بلندش کنيد و بذاريدش تو پياده رو . » يکي از تماشاچي ها که دست بچه خردسالي را در دست داشت با اعتراض گفت : « اين زبون بسّه ديگه واسه صاحابش مال نمي شه . بايد با يه گلوله کلکشو کند ... » بعد رويش را کرد به پاسبان مفلوکي که کنار پياده رو ايستاده بود و لبو مي خورد و گفت : « آژدان ، سرکار که تپونچه دارين چرا اينو راحتش نمي کنين ؟ حيوون خيلي رنج مي بره » پاسبان همان طور که يک طرف لپش از لبويي که تو دهنش بود باد کرده بود با تمسخر جواب داد : « زکي قربان آقا ! گلوله اولنده که مال اسب نيس و مال دزّه . دومنده ، حالا اومديم ، ما اينو همين طور که مي فرمايين راحتش کرديم ، به روز قيومت و سؤال جواب اون دنياشم کاري نداريم ؛ فردا جواب دولتو چي بدم ؟ آخه از من لاکردار نمي پرسن که تو گلولتو چي کارش کردي ؟ » سيد عمامه به سري که پوستين مندرسي روي دوشش بود گفت : « اي بابا حيوون باکيش نيس . خدا رو خوش نمياد بکشندش . فردا خوب مي شه . دواش يه فندق مومياييه . » تماشاچي روزنامه به دستي که تازه رسيده بود پرسيد : « مگه چطور شده ؟ » يک مرد چپقي جواب داد : « والله من اهل اين محل نيستم . من رهگذرم . » لبوفروش سرسوکي همان طور که با چاقوي بي دسته اش براي مشتري لبو پوست مي کند جواب داد : « هيچي ، اتول بهش خورده سقط شده . زبون بسته از سحر تا حالا همين جا تو آب افتاده جون مي کنه . بعد حرفش را قطع کرد و به مشتري گفت : « يه قرون » و آن وقت فرياد زد : « قند بي کوپن دارم ! سيري يه قرون مي دم » باز همان آقاي روزنامه به دست پرسيد : « حالا اين صاحب نداره ؟ » مرد کت چرمي قلچماقي که ريخت شوفرها را داشت و شال سبزي دور گردنش بود جواب داد : « چطور صاحاب نداره . مگه بي صاحابم مي شه ؟ پوسّش خودش دسّ کم پونزده تومن مي ارزه . درشکه چيش تا همين حالا اين جا بود به نظرم رفت درشکشو بذاره برگرده . » پسر بچه اي که دستش تو دست آن مرد بود سرش را بلند کرد و پرسيد : « بابا جون درشکه چيش درشکشو با چي برده برسونه ؟ نکنه مرده ؟ » يک آقاي عينکي خوش لباسي پرسيد : « فقط دستاش خرد شده ؟ » همان مرد قلچماق که ريخت شوفرها را داشت و شال سبزي دور گردنش بود جواب داد : « درشکه چيش مي گفت دنده هاشم خرد شده .» بخار تنکي از سوراخهاي بيني اسب بيرون مي آمد . از تمام بدنش بخار بلند مي شد . دنده هايش از زير پوستش ديده مي شد . روي کفلش جاي يک پنج انگشت گل خشک شده داغ خورده بود . روي گردن و چند جاي ديگر بدنش هم گلي بود . بعضي جاهاي پوست بدنش مي پريد . بدنش به شدت مي لرزيد . ابداً ناله نمي کرد . قيافه اش آرام و بي التماس بود . قيافه يک اسب سالم را داشت و با چشمان گشاد و بي اشک به مردم نگاه مي کرد .
صادق چوبک
اشتراک در:
پستها (Atom)