رمان کوری علی وارم اگر اولش به فكر آخرش نباشي آخرش به فكر اولش مي افتي ارسال مطلب ثبت نام اندیشه بی قراری ها داستانک دعا قوانین زندگی معرفی کتاب یک حکایت خانهرمان کوری
ژوزه ساراماگو، نويسندة پرتغالي، كه بارها نامزد جايزة نوبل ادبيات شده بود، سرانجام ، و دير هنگام – در سن 76 سالگي – موفق شد در سال 1998 اين جايزه را از آن خود وكشورش كند. آثار اين رمان نويس و شاعر كه به عبارتي رئاليسم جادويي را با انتقادات گزندة سياسي ميآميزد به 25 زبان ترجمه شده است. ساراماگو در سال 1922 در نزديكي ليسبون در خانوادهاي تنگدست به دنيا آمد و به دليل فقر نتوانست تحصيلات دانشگاهياش را به پايان رساند. در يك آهنگري به كارمشغول شد تا بتواند به طور پاره وقت به درسش ادامه دهد. ساراماگو نخستين رمانش« كشور گناه» را درسال 1947 نوشت اما 35 سال انتظار كشيد تا سرانجام موفقيت ادبي و شهرت در سال 1982 با انتشار رمان « بالتازار و بليوندا» به سراغش بيايد. سبك شاعرانة ساراماگو كه تخيل و تاريخ و انتقاد از سركوب سياسي و فقر را با هم ميآميزد موجب شده است كه او را به نويسندگان امريكاي لاتين بويژه گابريل گارسيا ماركز تشبيه كنند. اما ساراماگو منكر اين شباهت است و ميگويد بيشتر از سوانتس و گوگول تأثير پذيرفته است. اثر جنجالي ساراماگو « انجيل به روايت عيسي مسيح» بود كه در سال 1992 منتشر گرديد. وزير كشور وقت پرتغال آنچنان از اين رمان برآشفت كه نام ساراماگو را از فهرست نامزدهاي : جايزة ادبي اروپا» حذف كرد و گفت اين رمان توهين به كاتوليكهاي پرتغال است و موجب تفرقه افكني در كشور شده است . ساراماگو نيز به نشانة اعتراض با همسر اسپانيايياش پرتغال را ترك گرفت و به لانساروت، جزيره اي آتشفشاني از جزاير قناري، به تبعيدي خود خواسته رفت. فرهنگستان سوئد با ستايش از ساراماگو و اعلام اهداي جايزة نوبل ادبيات 1998 به وي گفت:« آثار ساراماگو با تمثيلهاي ملهم از تخيل و شفقت و طعنه ما را بي وقفه وادار به ادراك يك واقعيت فرار و مبهم ميكند.» « كوري» يك رمان خاص است، يك اثر تمثيلي ، بيرون از حصار زمان و مكان، يك رمان معترضانه اجتماعي، سياسي كه آشفتگي واجتماع و انسانهاي سر در گم را در دايرة افكار خويش و مناسبات اجتماعي تصوير ميكند. ساراماگو تأكيد بر اين حقيقت دارد كه اعمال انساني در « موقعيت» معنا ميشود و ملاك مطلقي براي قضاوت وجود ندارد، زيرا موقعيت انسان ثابت نيست و در تحول دائمي است. در يك كلام ساده، دغدغة عمدة ذهن ساراماگو در اين رمان فلسفي مسئله سرگشتگي انسان معاصر يا « انسان در موقعيت» است كه از خلال ابعاد و لايه هاي مختلف و واكنشهاي انان بررسي مي شود. از ديگر مايههاي اصلي رمان نقد خشونت و ميليتاريسم، اطاعات كوركورانه ، ديكتاتوري و سير تاريخي و فراگير بودن آن است. در شهري كه اپيدمي وحشتناك كوري- نه كوري سياه و تاريك كه كوري سفيد و تابناك- شيوع پيدا ميكند و نميدانيم كجاست و ميتواند هر جايي باشد، خيابانها نام ندارد. شخصيتهاي رمان نيز نام ندارد دكتر، زن دكتر، دختري كه عينك دودي داشت، پيرمردي كه چشم بند سياه داشت، پسرك لوچ .سبك و ساختار دشوار رمان، پس از چند صفحه، جاذبهاي استثنايي پيدا ميكند.درخلال پاراگرافهاي طولاني، پيچيدگيهاي روح انسان و مشكلات غامض زندگي را تداعي ميكند. كوري مورد نظر ساراماگو كوري معنوي است. سازماندهي و قانونمندي و رفتار عاقلانه خود به نوعي آغاز بينايي است. ساراماگو كلام پيچيده و چند پهلويش را در دهان تك تك شخصيتهاي كتاب و مخصوصاض در پايان در دهان زن دكتر گذاشته است:« چرا ما كور شديم، نمي دانم ،شايد روزي بفهميم ، ميخواهي عقيدة مرا بداني ، بله ، بگو ، فكر نميكنم ما كور شديم ، فكر ميكنم ما كور هستيم، كور اما بينا، كورهايي كه ميتوانند ببينند اما نميبينند.»ساراماگو در « كوري» تعهد و باور عميق خود را به عدالت اجتماعي، احترام به خرد و عقل سليم همراه با تزكية روح و جسم كه تنها را ضمانت پايدار ماندن هر جامعهاي است درغالب يك رمان هنرمندان و شگفت انگيز به ما ارمغان ميدهد. « كوري» در سال 1995 منتشر شد. ساراماگو ميگويد:« اين كوري واقعي نيست ، تمثيلي است. كور شدن عقل و فهم انسان است. ما انسانها عقل داريم و عاقلانه رفتار نميكنيم....» خلاصه داستا ن :در اين رمان ، شخصيت هاي داستان نام ندارد و عنوان هاي آنها رمز گونه است و به نقش اجتماعي هر يك اكتفا مي شود . خلاصه ي رمان كوري چنين است :در پشت چراغ قرمز ، راننده ي اتومبيلي ناگهان كور مي شود . اين مرد به كوري عجيبي دچار شده ،يعني همه چيز را سفيد مي بيند و گويي در درياي شير فرو رفته است . مرد ديگري او را به خانه اش مي رساند ، اما اتومبيل اين كور را مي دزدد . همسرش او را به چشم پزشكي مي رساند ، اما علت كوري كشف نمي شود . چشم پزشك و دزد اتومبيل هم به همين ترتيب كور مي شوند ، چشم پزشك مسئولين بهداشت را با خبر مي سازد . اين فاجعه را هيولاي سفيد مي گويند . مسئولين براي جلوگيري از سرايت آن، كورها و نزديكانشان را در ساختمان تيمارستاني قرنطينه مي كنند ، اما روز به روز تعداد كورها بيشتر مي شود . همسر چشم پزشك كور نمي شود ، اما خودش را به كوري مي زند تا از همسرش جدا نشود ، او تنها كسي است كه تا پايان داستان بيناست . در قرنطينه چه بلاهايي كه بر سر كورها نمي آيد . همسر چشم پزشك از رفتارها و مصيبت هاي آن ها گزارش عبرتانگيزي مي دهد . بسياري از كورها به دست سربازان و نگهبانان قرنطينه كشته مي شوند . اما سربازها هم كم كم كور مي شوند . بزرگ ترين مشكل براي كورها برآوردن نيازهاي اوليه يعني خوراك و مستراح است و با اين كه دولت به آن ها غذا تحويل مي دهد ، اما تقسيم كردن و استفاده از آن بسيار دشوار مي شود . آن دزد اتومبيل به دليل دست درازي به دختر عينكي زخمي و به دست سربازان كشته مي شود . دولت و رسانه ها وعده هاي دروغين مي دهند كه كوري در حال كنترل است . نظم و ترتيب شهر از بين مي رود و كساني كه يك باره كور مي شوند ، همه چيز را از بين مي برند ، اتوبوس ها و هواپيماها ،سقوط مي كنند و حوادثي مانند اين ها .در قرنطينه كه كشوري مستقل است ، دسته يي از كورها اوباش و مسلح ،كنترل غذا را به دست مي گيرند . از بقيه كورها مي خواهند كه به خواسته هاي آنها تن دهند و گرنه غذاي هر بخش را قطع مي كنند ، كورها هم براي زنده ماندن تن به همه چيز مي دهند ، ابتدا پول و جواهرات و وسايل آن ها را مي گيرند و در مرحله بعد زن هاي هر بخش را مي خواهند . همسر چشم پزشك كه بيناست ، قهرمانانه سر دسته اوباش را از پا درمي آورد و لشگري درست مي كند تا با اوباش بجنگند . با چند كشته ، بالاخره بخشي كه اوباش در آن هستند به وسيله همين زن به آتش كشيده مي شود ،اما آتش قرنطينه را فرا مي گيرد . كورها فرار مي كنند ، اما از سربازهاي نگهبان اثري نمي بينند . گروه گروه به شهر مي آيند ، اما شهر را زباله داني متروك ، ويرانه ، بدون آب ، برق ، گاز و ديگر امكانات مي يايبند . همه كور شدهاند و كورها كه خانه هايشان را گم كرده اند ، گروه گروه با هم به حركت در آمده و به دنبال غذا همه جا را خراب مي كنند . آن زن كه همسرچشم پزشك است گروه خود را راهنمايي ميكند و به خانه خود مي برد و برايشان غذا تهيه مي كند . با هم به عشق و محبت مي رسند ، كودكي و سگي نيز با آنهاست. بالاخره همان كسي كه نخستين بار كور شده بود و در اين گروه بود بود به طور ناگهاني بينا مي شود و ديگران نيز يكي يكي با شادي فرياد مي زنند كه مي بينند و در شهر اين فريادها شنيده مي شود . دكتر علي اكبر افراسياب پور- دكتراي عرفان- مجله حافظ تحليلي عرفاني از رمان كوري :
اين داستان ماجراي سي مرغ درمنطق الطير و سير و سلوك هاي عرفاني را به ياد مي آورد كه سالكان ،پس از طي مراحل هفت گانه به بازيابي خود مي رسند . گروهي كه با حادثه يي نابينا مي شوند ، پس از امتحان هاي بزرگ و با عبور از مراحلي سخت و جانكاه اصلاح مي گردند و به بينايي مي رسند . مهم ترين عامل نجات آنها عشق و خلوص است . قهرمانان داستان در پايان به معشوق خود مي رسند و به سوي آينده يي روشن گام برمي دارند . در اين داستان سگي وجود دارد كه در پايان به خوشبختي مي رسد و در كنار چشم پزشك و همسرش به زندگي راحتي دست مي يابد و خواننده را به ياد سگ اصحاب كهف مي اندازد كه مانند قهرمانان اين داستان پس از شبي تاريك و خوابي تلخ و عجيب دوباره بيدار مي شوند . البته از اين نظر كه قهرمانان از يك دنياي ديگر وارد مي شوند ، به سراي آخرت نيز اشاره دارد . رنگ سفيد در عرفان جايگاه خاصي دارد و دفتر صوفي فقط سواد و حرف نيست ، بلكه دلي سپيد هم چون برف است . سفيدي سمبل فنا و بقاست كه همه ي رنگ ها را در خود دارد و در عين حال هيچ كدام را نيز ندارد . اين همان پارادوكسي است كه همهي مقولات عرفاني را در برگفته است . ماجرا از بينايي آغاز و به بينايي منتهي مي شود ،مانند انالله و انااليه راجعون و دايره يي كه آغاز و انجام آن به هم مي رسند ، اما در مرحله يي بالاتر و مهم ترين پيام در عرفان همين است كه زندگي را جدي گرفته و با استفاده از دانايي ، توانايي ، خلوص ، و پاكي به بينايي معنوي رسيد . عرفان به انسان آموزش مي دهد كه چه گونه از زندگي حيواني به سوي زندگي انساني و معنوي حركت كند و مطمئن باشد كه اگر بر خودخواهي و شهوات غلبه نمايد و به مرحله ي ديگر خواهي برسد به رستگاري نزديك مي گردد و چشم او به ديدار حقايق امور بينا مي شود كه پيش از آن براي ديده آن ها كور بوده است . همه ي جنگ ها و انحراف هاي انساني از همين نابينايي سرچشمه مي گيرد . اين ماجرا تصويري از زندگي بشر در كرهي زمين مي باشد كه انسان ها مانند دسته هايي كور به اين جهان آمده و در تاريخ تمدن خود به دنبال دسترسي به نيازهاي اوليه ي خود چه بدي ها و خوبي هايي كه نكرده اند . مانند آن در اين داستان هم هر چه تعداد كورها در بخش ها زيادتر مي شود ، فسادها و آلودگي ها و خشونت ها بيش تر مي شود و همان دلتنگي و تبعيد را ترسيم نموده كه عرفان بزرگ ايراني چون ، مولوي آن را به زبان شعر بيان نموده و از بريده شدن از نيستان مي نالد و در آرزوي روزگار وصل به سر مي برد و چنين تمثيل هايي در عرفان عموميت دارد . نخستين قرباني اين داستان كه دزد اتومبيل است به جهت دست درازي به دختر عينكي زخمي و با پشيماني و به دست سربازان كشته مي شود و گويي داستان هابيل و قابيل است كه هوي و هوس آدم ها را از بهشت موعود دور مي سازد و كسي نمي تواند از نتايج اعمال خود فرار كند و در نمايشنامه ي هستي عدالت زيبا سايه افكنده كه نشان از تدبير و حكمت در خلقت است . در عرفان ، كوري سمبل غفلت ، اكتفا به زندگي مادي ، چشم دل بستن و غوطه وري در تمايلات خودخواهانه دنيوي ست ، كه با اين زمان هماهنگي دارد و زندگي در اين دنيا مانند زندگي قهرمانان در قرنطينه بسيار كوتاه است و هر كس آن چه دارد ، در اين صحنه ي نمايش و زمين مسابقه به ظهور مي رساند ، چه قدر خوب است كه انسان ها بهترين نقش ها را بازي كنند و با مدال طلا از اين مسابقه بيرون آيند كه همان تغيير مثبت در شخصيت آنهاست . در قرنطينه انسان ها كور بودند و از صبح و شب فقط به دنبال سير كردن شكم خود بودند و براي زنده ماندن به هر خفتي تن مي دهند . سرنوشت برخي از انسانها دراين جهان نيز همين گونه رقم خورده و ازمرحله ي حيواني فراتر نمي رود . در عرفان و تصوف انسان ها كور هستند و نياز به راهنما و مرشدي دارند كه بحث از ولايت را به ميان مي اورد و چنين مرشد و پيري با فداكاري چشم هاي بسته را بينا مي سازد . همان كاري كه شمس تبريزي با مولوي نمود و ده ها نفر مانند آن ها رمان كوري هم همسر چشم پزشكي كه بينايي در ميان نابيناهاست ، چون مرشدي معنوي عمل مي كند و به كورها آموزش مي دهد و آن قدر فداكاري مي كند تا آنها را بيدار سازد . پيام او در داستان اين است : « اگر نمي توانيم مثل آدم زندگي كنيم ، دست كم بكوشيم مثل حيوان زندگي نكنيم » . همين انسان هاي خود ساخته و از خود گذشته بودند كه انسان هاي عقب مانده در جوامع نخستين را به سوي تمدن و پيشرفت رهنمود كردند . قهرمان اين داستان زني ست كه ديگران را هدايت و تا مرحله ي بينايي پيش مي برد . در عرفان و تصوف ، پيرو مرشد چنين نقشي داشته و در قروني كه زن ها از حقوق ابتدايي خود محروم بودند ، عرفان جايگاه بلندي براي زن در نظر گرفته بود . مولوي مي گويد : ظاهرا بر زن چو آب ار غالبي باطنا مغلوب و زن را طالبي پرتو حق است آن معشوق نيست خالق است آن گوييا مخلوق نيست ( مثنوي ، د: 1 ، ب :2435 ، و 2440)زن در عرفان جمال ايراني واسطه ي فيض از آسمان به زمين است و عشق زميني و اين جهاني نردباني براي عروج به عشق الهي به شمار مي ايد . كورهاي داستان هم هنگامي كه به خانه مي رسند ، اعتراف مي نمايند كه اگر چنين راهنمايي نداشتند ، هرگز خانه را پيدا نمي كردند . شايد بتوان اين داستان را فمينيستي و زن گرايانه تحليل نمود ، اما در عرفان با جايگاهي كه براي زن در نظر گرفته اند ، تفسير عرفاني مناسب تر است . يكي از ويژگي هاي اين داستان خوش بيني و اميد به آينده است و در همه ي اين مصيبتها هرگز سخن از ياس و نااميدي به گوش نمي رسد . همين ويژگي با تحليل عرفاني مناسبت دارد ، زيرا در مكتب ها و فلسفه ي مادي همواره نااميدي موج مي زند و گريزي از آن وجود ندارد . مردمي كه كور هستند ، همه چيز را سفيد مي بينند و گروهي كه نجات مي يابند ،درعين بدبختي با روحيه يي خوب واميد به آينده يي روشن پيش مي روند . به هم عشق مي ورزند و خصايص انساني از خود نشان مي دهند . همه ي داستان هايي كه پايان روشني دارند از پيامي عارفانه برخوردارند . چشم پزشك و همسرش در پايان داستان به كليسا نيز مي روند و اين كوري را آزمايشي آسماني ارزيابي مي كنند و آن زن مي بيند كه مجسمه هاي كليسا نيز چشم هايشان بسته شده و شايد ساراماگو مي خواهد بگويد : مردمي كه چشم از معنويت بسته اند ، معنويت و مقدسات نيز از آن ها چشم مي بندند و به اين نتيجه راهنمايي مي كند كه اديان بهترين راه هاي آسماني به سوي معنويت هستند و با برخورداري از عرفان كه به منزلهي قلب براي هر دين است مي توانند انسان ها را از خواب بيدار و از كوري نجات بخشند . قرن ها پيش از ژوزه ساراماگو ، شخصيتي چون شهاب الدين سهروردي ، شهيد عرفان و نور به همين تمثيل پرداخته و رسالت خود را بينا سازي قرار داده و درعرفان سفيدي و نور و بينايي از كهن ترين مفاهيم ملموس و آشنا هستند . نور در نظريهي كوانتوم ذره يي موجي ست يعني هست و نيست مي باشد و هر ذره يي از نور هر لحظه در حال خلع و لبس است ، همه ي موجودات نيزهمين خاصيت را دارند از يك طرف نور و سفيد هستند كه با چشم سفيد بين يعني از ديدگاه عارفانه و كل بينانه همه چيز و همه چيز هستند و از ديگاه جزئي فقط يك چيز خاص مي باشند . در عرفان بايد چشم سر ، كور و بسته شود تا چشم سرو كلي نگر بينا گردد تا چشم ظاهر بسته نشود ، چشم باطن باز نمي شود .
:
مستى در چهار چيز است: مستى از شراب (و خمر)، مستى مال و ثروت، مستى خواب، مستى رياست و مقام. فرموده حضرت علی (ع) با تشکر مدیریت گروه ایران الایو
بعضی از ما متاسفانه فکر میکنیم که سلامتی در اعتدال است و چنانچه از هرچیز به اندازه اعتدال مصرف شود دیگر هیچ ضرری نخواهد داشت و بدن پاسخی منفی نشان نخواهد داد؛ اما واقعا اینطور نیست. بعضی غذاها یعنی دست و پنجه نرم کردن با مریضی و سرطان! شاید بعضی غذاها مستقیما پس از مصرف اثراتی منفی خود را نمایان نکنند ولی مطمئن باشیم که این گروه از غذاها در دراز مدت، آثاری سوء را بدنبال خواهد داشت و بهتر است که میانهروی در این رفتار را کنار گذارده و کمی به فکر سلامتی خود باشیم. با خود نگوییم “یک بار در ماه چیزی نمیشود!” در اینجا به ۷ مورد از این غذاها اشاره میشود (با اینحال که از ۷ مورد بسیار بیشتر است) ۱– نوشابه گازدار یک بطری متوسط نوشابه گازدار شامل ۱۰ قاشق چایخوری شکر، ۳۰ تا ۵۵ م.گ کافئین، مقادیری افزودنیهای صنعتی و رنگ و نمک میباشد که نوشابههای رژیمی برخلاف نامشان به دلیل طعم دهندههای مصنوعی خاص، شاید بسیار خطرناکتر از نوشابههای گازدار طبیعی باشند. مشکل اصلی اینجاست که این نوع نوشابهها تبدیل به عضو جدانشدنی رژیم غذایی بعضی خانوادهها شده است. بر اساس تحقیقی در مجله Pediatrics، مشخص گردیده که بین ۵۶ تا ۸۵ درصد کودکان به طور متوسط روزانه ۱ بطری و ۲۰% جوانان و نوجوانان بطور متوسط روزانه ۱ بطری نوشابه گازدار مصرف میکنند. همانطور که Center for Science in the Public Interest) CSPI) اشاره نموده است، خانوادهها و مسئولین میبایست مصرف این نوشابهها را به حالت اصلی خود که همانا جهت مصارف درمانی در موقعیتهای خاص (مثلا مشکل معده و …) بوده است بازگردانند. این گروه آمریکایی قبلا نیز بیانیهای را مبنی بر اینکه خطر مصرف نوشابههای گازدار همچون مصرف سیگار باید عنوان شود، به سازمان غذا و داروی سازمان ملل ارائه دادهاند. (خطراتی از جمله دیابت، اضافه وزن و مشکلات دهان و دندان و معده). ۲ – چیپس و سیب زمینی سرخ شده این خوردنی دوست داشتنی بخصوص در میان نسل جوان، شامل آکریلامید است که این ماده عامل بسیاری از سرطانها و صدمه به بافتهای عصبی بدن میباشد که هنگامیکه غذا در دماهای بالا پخته و یا تفت داده شود بوجود میآید. آقای Dale Hattis استاد دانشگاه Clark آمریکا چنین میگوید : “من تخمین میزنم که سالانه بیش از هزاران سرطان به دلیل عامل آکریلامید در آمریکا شناسایی میشود.” هنگامیکه CSPI آزمایشات متعددی را بر روی انواع فرنچ فرایز یا همان سیب زمینی سرخ شده و انواع چیپس انجام داد، اینطور نتیجه شد که مقدار آکریلامید موجود در یک وعده غذای آمادۀ تهیه شده از بیرون، ۳۰۰ برابر مقدار مجاز در یک لیوان آب از نظر آژانس محافظت از محیط زیست (EPA) است. اما این کل داستان نیست؛ این نوع خوردنی خوشمزه شامل چربیهای ترانس بالا میباشد که این نوع چربیها عامل اصلی انسداد رگهای خونی و همچنین افزایش سطح کلسترول بد خون و کاهش کلسترول خوب خون هستند (به روایت نویسنده) و همچینین عامل افزایش ریسک حملات قلبی، دیابت و سرطان نیز میباشند. در کل در نظر داشته باشیم که فرنچ فرایز و چیپس و امثالهم شامل دو عامل مهم سرطانزا می باشند. ۳ – انواع دونات (نان سرخ شده) فرآوردهای بسیار خوشمزه! اما در صورتیکه بیشتر دقت نماییم میبینیم که چیزی جز آرد و شکر و روغن ندارد. روغن با ترانس بالا که کیفیت آن نیز برای ما معلوم نیست. همچنین طعنم دهندههای مصنوعی را فراموش نکنیم. “وقتی آنها را میبینیم، فقط به گردی وسط آن دقت میکنیم” این را Carla Wolper متخصص تغذیه در مرکز تحقیقات چاقی نیویورک عنوان نموده است. ضمنا به نظر شما یک عدد دونات چقدر میتواند ارزش غذایی داشته باشد؟ آیا به خوردنش می ارزد؟ ۴ – انواع کیکها و بیسکوییتها و کلوچههای آماده این مجموعه شامل انواع کیک، بیسکوییت، کیکهای بسته بندی و … میشود. عامل اصلی که در این نوع فرآوردهها بد است همان روغن ترانس بالا بعلاوه مواد نگهدارنده و طعم دهندههای صنعتی است. همچنین نکته قابل تامل این است که این مجموعه مواد غذایی که به صورت صنعتی تهیه میشود، شامل مقادیر بیشتری از روغن میباشند. اگر برای شما سخت است که عادت روزانه خود را کنار گذاشته و انواع کیک را از صبحانه خود حذف کنید، حداقل سعی کنید تا این مدل محصولات را از نان فانتزی نزدیک محل زندگی خود تهیه نمایید که حداقل از عاری بودن از مواد نگهدارنده و طعم دهندههای مجاز در آن مطمئن شوید. همچنین از استفاده از روغن کره به جای مارگارین اطمینان حاصل نمایید. ۵ – گوشتهای فرآوری شده (سوسیس، کالباس و …) این دسته از محصولات شامل گوشت فرآوری شده (شامل سوسیس، کالباس، همبرگر، رست بیف آماده و …) دربردارندۀ مواد سرطانزایی بوده که مهمترین آنها سدیم نیترات میباشد. سدیم نیترات یک مادۀ سرطانزای بسیار خطرناک بوده که هیچ جایی در بین رژیمهای غذایی انسان ندارد، این جملۀ متخصص تغذیه، Mike Adams نویسنده نشریه Grocery Warning است. با توجه به تحقیقی که دانشگاه هاوایی در نتیجه ۷ سال بررسی بر روی ۲۰۰۰۰۰ نفر از افرادی که مرتبا از این نوع مواد غذایی استفاده میکردهاند انجام شده است، این طور نتیجه شده که ۶۷% از آنها خطر ابتلا به سرطان پانکراس را در مقابل افرادی که از این نوع مواد مصرف نمیکردهاند، در خود افزایش دادهاند. پس چرا وقتی هیچ اجباری به مصرف این نوع غذاها نیست، خطر ابتلا به بیماریهای مختلف را در خود افزایش دهیم؟ ۶ – غذاهای کنسرو شده یک قوطی غذای کنسرو شده مانند قرمه سبزی و یا سوپ شاید برای ما خیلی جالب و خوشمزه و همچنین پرکاربرد (مثلا برای راه مسافرت) باشد. ولی باید این را دانست که یک قوطی غذای کنسرو شده شامل مقدار زیادی چربی ترانس بالا، سدیم و طعم دهندههای مصنوعی مانند MSG (یک نوع طعم دهندۀ غذاهای کنسروی) است. همچنین یک بشقاب غذای کنسروی مانند قورمه سبزی یا سوپ، گاه تا ۱۰۰۰ میلیگرم نمک افزوده دارد که هر کس معمولا به تنهایی یک بشقاب بیشتر میخورد. این در حالیست که متخصصین تغذیه توصیه میکنند که حداکثر نمکی که در یک روز بدن ما نیاز دارد، ۲۴۰۰ میلیگرم است. ۷ - انواع کره حیوانی و گیاهی (مارگارین) دو نوع خوردنی مختلف وجود دارند که به خاطر دو دلیل برای سلامتی مضر میباشند، و جالب اینکه جایگزینی هر کدام با هم باز هم همان اثر را دارد! مارگارین اصالتا یک نوع روغن هیدروژنه میباشد. یک قاشق غذاخوری مارگارین شامل ۳۰ کالری انرژی، ۳/۵ گرم چربی و نیم گرم چربی اشباع شده دارد. در کل روغنهای هیدروژنه بیشترین مقدار ترانس را دارا میباشند. کره حیوانی، به اندازه مارگارین خطرناک نیست اما یک قاشق غذاخوری آن شامل ۱/۵ گرم چربی اشباع شده میباشد. در هر صورت باید درنظر داشت که هم کره و هم مارگارین، هر دو عامل مهمی در بروز بیماریهای قلبی میباشند. نتیجه گیری نویسنده : الف) به نظر من اینها همه درست است و همچنین بسیاری از غذاهای دیگر موجود است که شاید مشتق شده از همین غذاهای پایه باشند. مثلا پیتزا یا اسنک و … . من شخصا ترجیح میدهم بیشتر عمر کنم تا اینکه به نیاز حس چشایی خود پاسخ گویم. ب) غذاهای بیرون (فست فود) اصلا خوب نیست و مهمترین عامل بیماریهایی نظیر سرطان پانکراس، بیماریهای معده و … است. با اینحال که ممکن است فست فودها آلوده بوده و بیماریهای اورژانسی ایجاد نمایند. ج) دو مورد از عوامل مهم بیماریزا و سرطانزا همانا روغنهای ترانس بالا و طعم دهندههای شیمیایی است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر